سال بلوا (عباس معروفی)



"شما خیلی شادابید، همیشه جوان و شادابید"

چه حرف ها! خبر از دل آدم که ندارند، نمیدانند هر آدمی سنگی است که پدرش پرتاب کرده است. پوسته ظاهری چه اهمیتی دارد؟

درونم ویرانه است، خانه ای پر از درخت که سقف اتاق هاش ریخته است؛ تنها یک دیوار مانده با دری که باد در آن زوزه می کشد.
یا نه، چناری است که پیر مردی در آن کفش نمیدار دیگران را تعمیر می کند.... گیرم که شاخ و برگی هم داشته باشد!